لیسانس 4 ساله

ساخت وبلاگ
سلام نمیدونم چی بگم. قدیما سیکل های زندگی کوتاه تر بودن و میتونستم سریع یه چیزی رو تموم کنم و بیام تو وبلاگ بنویسم ولی الان همه چیز پیچیده تر و طولانی تر شده. یاد صحبت یانی در مورد صحبت پدرش میفتم تو آهنگ Reflection of passion توی کنسرت رویال آلبرت هال افتادم که میگه که تو الان زندگیت جوریه که سالانه داری زندگی میکنی و تو سن من اینجوری هست که ساعت به ساعت زندگی میکنم. آسون نیست ولی عاقلانه است. یا خردمندانه هست. خیلی بهش فکر کردم که منظورش چیه. چون سیکل های طبیعت که تغییری نمیکنن و ما رو با خودشون میکشونن. تابستون انرژی بیشتری داره و زمستون سرد تره. با بهار زندگی میاد و با پاییز روح زمین به پرواز در میاد. ما هم جزوی از این سیستم بزرگ هستیم و حتما از این سیکل های بزرگ تاثیر میگیریم. حتی مدتی زندگیمون اینجوری بود که همه چیز سالانه مشخص میشد. مدرسه میرفتیم و سال به سال جلو میرفت و بعد راهنمایی و دبیرستان و دانشگاه. ولی آیا زندگی انسان سالانه ساخته شده؟ ما کوچیکتر از زمین و سیاره های دیگه هستیم و انتظاره دارم که دور زدن و چرخیدنمون هم سریع تر بتونه باشه. عمر زمین چند میلیارد ساله و عمر ما چند ده ساله. بنظرم چیزی که روش کار میکنم اینه که متوجه بشم که باید چرخید و چرخید. نباید متوقف شد. حتی تو کار. مخصوصا تو کار. چیزی که همیشه هست کار هست و هیچ وقت هم تموم نمیشه و خیلی آسونه عمیق توش فرو رفتن و لذت بردن از استرسش ولی چیزی که سخت میکنه خداحافظی کردن از کار و خاموش کردن موتور پردازش ذهن هست که کل روز درگیر فیکس کردن مسائل ریز و درشت بوده. انگار که یکی از سیکل های دور زدن که انسان میتونه تجربه کنه عمیقا کار کردن و عمیقا کار نکردنه. تو انجیل به تمثیل میگه که خدا جهان رو توی 6 روز آف لیسانس 4 ساله...
ما را در سایت لیسانس 4 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmostfet1 بازدید : 195 تاريخ : شنبه 14 خرداد 1401 ساعت: 4:10

سلام فیلم Black Swan رو نمیدونم دیدید یا نه. یا Whiplash? شباهت های زیادی بین دوتا فیلم شاید بتونید پیدا کنید. این ویدئو  از کانال lessons from the screenplay این دوتا فیلم رو موشکافی میکنه یکی از ایده های درونی این فیلم که غرق شدن یک هنرمند در رویای بهترین شدن و کامل شدن رو نشون میده. غرق شدنی که عین یه پیله هنرمند رو درون خودش حبس و خفه میکنه و هنرمند با شکافتن اون پیله که خودش برای خودش ساخته پروانه میشه. بنظرم بخشی از رویای انسان شدن تک تک ماهاست. غرق شدن تو رویای رسیدن به یه چیزی در آینده و تمام وقت رو برای اون چیز صرف کردن و گم شدن توش و گم کردن خود. که خوش بحال کسایی که زودتر ازش بیدار میشن. تو دنیای فیلم whiplash همون طور که ویدئو به زیبایی میگه، هنرمند داشته برای خودش زندگیش رو میکرده و زندگی محدودی برای خودش داشته و مرز هایی که ازشون عبور نمیکرده. یک شب یک موزیسین که خیلی هنرمند داستان براش احترام قائل بوده نظری به هنرمند میکنه و این باعث میشه که یهو یه رویایی تو ذهن هنرمند شکل بگیره. رویای تجربه ی کامل شدن. که به ایده آلی که گوشه ی ذهنش داشته همیشه شاید واقعا میشه رسید. ولی نمیدونه که اون کسی که خیلی قبولش داره برای شکستش برنامه ریزی کرده. که تو رقابت قرارش بده و خورد شدنش رو ببینه.  بنظرم این هنرمند بزرگ میتونه خدا باشه که خیلی وقتا مارو برای شکست تو یه مسیری قرار میده. مسیری که بنظر انتهاش خیلی روشن میاد ولی میخواد صحنه ی خورد شدن امید و ناامیدی رو ببینه. صحنه ی از بین رفتن آرمان ها رو ببینه چون خداست. براش جذابه که خودش یه ایده رو تو ذهن مخلوقش فرم بده و همون قدر که خودش خلقش کرده خودش هم دوست داره نابودیش رو ببینه. شاید میخواد یه بار دیگه لیسانس 4 ساله...
ما را در سایت لیسانس 4 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmostfet1 بازدید : 116 تاريخ : شنبه 14 خرداد 1401 ساعت: 4:10

سلام عکس کپی شده از https://ottawa.ctvnews.ca/here-s-what-you-need-to-know-about-ottawa-storm-cleanup-1.5915693 از این جور پست ها خیلی وقت بود ننوشته بودم و میخواستم یک آپدیت از وضعیت اخیر احوالات مادر زمین در اتاوا بهتون بدم. چند روز پیش که از کینگستن داشتم برمیگشتم اتاوا تو reddit دیدم داره میگه که طوفانی اومده و خیلی جدی نگرفتمش. وقتی رسیدم دیدم که هیچ چراغ راهنمایی کار نمیکنه و شهر نسبتا به آرومی در آشوبه.  وقتی چراغ راهنما ها کار نمیکنن بنظرم خیلی ترسناک میشه همه چیز. انگار بودنشون یه حس آرامش که یه نظمی برقراره داره ولی نبودشون انگار یه فضای آخرزمانی یا post-apocalyptic ایی بوجود میاره. وقتی من رسیدم خیابون هایی که ازش گذشتم تمیز بودن و درختی روی زمین نیفتاده بود و چیز عجیب غریبی ندیدم و آروم ماشین رو بردم و سر هر چراغ ایستادم و گذاشتم آروم جلو بره. وقتی رسیدم خونه دیدم که گوشیم 3 درصد شارژ داره و برق ها هم قطع هست.  تسلیم شدم و گفتم که انگار قراره که بدون تکنولوژی بودن رو تجربه کنیم. یه چیزی که این دو روز بهم خیلی خودش رو نشون داد این بود که وقتی از گوشی استفاده نمیتونم کنم چقدر بیشتر زمان دارم! حتی منی که خیلی اینستا و چیزای دیگه رو نگاه نمیکنم و چند تا کانال یوتیوب که دوست دارم رو فقط میبینم دیدم که چقدر این ابزار ها منو قفل میکنه به خودش. خستگی ای که گوشی با خودش میاره باعث میشه کل وقتی که دارم هم کمتر بشه از چیزی که واقعا هست و اینجوری نیست که اگه آدم سه ساعت وقت داره، 1 ساعتش رو روی گوشی باشه 2 ساعت براش میمونه، نه، خستگیش اثر اون دوساعت رو هم کمتر میکنه. و دیدم که چقدر قشنگ و dystopia ایی هست که واقعا این گوشی ها داره توجهمون رو ازمون میدزد لیسانس 4 ساله...
ما را در سایت لیسانس 4 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmostfet1 بازدید : 140 تاريخ : شنبه 14 خرداد 1401 ساعت: 4:10